قانون وقانونیت از ثور 1357 الی جدی 1358
                                                         ع باغبا ن ع باغبا ن

حادثه هفتم ثور 1357 که تغیریاتحول درهمه بخشها(سیاسی،اقتصادی،اجتماعی) کشور ما بوجودآورد،فرآوردهای مثبت ومنفی درقبال داشت.که افراد وگروهانظربه برداشت وافکار شان، حادثه مذکوررابنامهای قیام ،کودتا ،انقلاب،آغازجنگهاومداخلات ابرقدرتها  وعامل بدبختی و ایجاد تنظیمهای جهادی درپاکستان وایران نامیده اند.این تحول که زاده عجله طرفین ،وشتابزده گی رژیم تازه بدوران رسیده بود.بعضا اثرات منفی دراکثر عرصه ها بخصوص درپروسه تحقق وتطبیق قانون بجاگذاشت.قبل ازاینکه راجع به تطبیق قانون در این دوره روشنی باندازیم،بهتراست تادرباره عوامل وانگیزه وقوع حادثه هفتم ثور تبصره مختصرنمائیم.                                                                                          شدت جنگ سرد،مداخلات غیرمستقیم کشورهای مختلف دراموروطنما،تغیروچرخش سیاست محمد داودوفشارروزافزون رژیم بالای سازمانهای دیموکراتیک درکشور، به خصوص جناح های( خلق وپرچم ) حزب دیموکراتیک خلق افغانستان راواداشت تا با وساطت یک تعداد سازمانهای مترقی جهان،وحدت نمایند.امابدبختانه وحدت مذکورمستحکم وواقعی نبود.وقتی وحدت مستحکم میباشد که زمینه های وحدت فکری,مرامی,سیاسی سازمانی ورهبری رابوجود بیآورد.طورمثال دربخش نظامی.ازجناح خلق راحفیظ الئد امین وازجناح پرچم میراکبرخیبرمسئولیت رابعهده داشتند.اماحفیظ الئدامین که یک شخص زرنگ بود،لست نظامیان جناح خلق رامحفوظ نگهداشت،ولی مرحوم میراکبر خیبرمسئول نظامی جناح پرچم با روحیه صداقت لست اعضای نظامی جناح پرچم رادرپروسه ائتلاف شامل تشکیلات حزب نمود.درماه حمل سال 1357مسئول نظامی جناح پرچم درمرکزشهر کابل ترورگردید. حزب دیموکراتیک خلق افغانستان بانکوهش ازاین جنایت،مراسم تدفین جنازه شهید خیبررا با مارش ومظاهره عظیم انجام داد.ودرمراسم تدفین،ضمن تقبیح عمل تروریستی، ازدولت خواستاردستگیری ومحاکمه فاعلین قضیه شدند.دولت فردای آنروز رهبران(ح ـ د ـ خ ـ ا)را توقیف نمود.بخش نظامی جناح خلق بنابه دستور حفیظ الئد امین علیه دولت قیام نمود.سایرکادرها،بخش نظامی جناح پرچم وحتی رهبری حزب در توقیف خانه تا لحضه ایکه قیام کننده گان برای شان خودرامعرفی نه نمودند،نمی دانستند که قضیه ازچه قراراست.چون دستورقبلی حزب درزمینه وجودنداشت.عموم مردم یعنی کارگران ،دهقانان وسایر زحمت کشان درآن قیام نقش مستقیم نداشتند.اما بخش نظامی ح ـ دـ خ ـ ا دیموکراتیک خلق افغانستان،که حزب زحمتکشان بود،آن قیام راانجام داد.اما شرایط ذهنی وعینی جامعه آماده چنین تحول نبود.ازجانب دیگرائتلاف دوجناح بشکل دقیق واورگانیک صورت نگرفته بود. تازمینه های وحدت فکری,مرامی،سیاسی،سازمانی ورهبری را بوجود بیآورد.ونتایج مثبت بدست نیامد.لذا باساس حوادث بعدی،دشمنیهای امین بااعضای جناح پرچم،احتمال ترورشهید خیبرتوسط گروپ امین نیزمیرود.تا امین دست بازدربخش نظامی داشته باشد. وقوع حوادث متواتر(ترورخیبر،توقیف رهبری حزب ودستور دادن عاجل امین به بخش نظامی)همه وقایع پی درپی بود. تا حادثه هفتم ثوررا بوجود آورد.   حادثه ثورتغیرات عمده درهمه سطوح کشور ببارآورد.بقایای رژیم شاهی که دررژیم جمهوری تازه بنیاد محمدداودبملاحظه میرسید، ازبین برد.و....امارهبری جدید وبی تجربه  میخواست که باعجله وشتاب،بالوسیله فشار،زوروقدرت افغانستان رابه طرف سوسیالیزیم وجامعه شگوفان سوق دهد. اماافسوس که عدم درک ازمحیط ،جامعه ،کلتور،عنعنات،سنن افغانی ،احترام به بزرگان وریشسفیدان قومی،ونقش دین ومذهب درجامعه افغانی،که  در تاروپودمردم دمیده است،وعلاوتاعدم فهم ،دانش وتجربه لازم دروظایف محوله،بخصوص بیخبری وعدم فهم ازقانونی درهمه عرصه ها،وتطبیق نمودن افکارونظریات شخصی با تهدید،زوروفشار،عواقب وخیم ورقتبارراببارآورد.دولت جدید بدون درک ذهنیت جامعه با شتابزده گی به تصویب فرامین هشت گانه یکی پی دیگراقدام نمود.گرچه متون آن به منافع طبقه زحمتکش جامعه بود،ولی دلایل فوق،وتوصل به خشونت وعجله درتطبیق فرامین ، بخصوص نظریات رهبری حزبی ودولتی درمرکزوولایات سبب فاصله گرفتن مردم از دولت گردید.چون خشونت،ظلم وقانون شکنی به اوج خود رسیده بود.سبب گردیدتا مقاومت دربرابرحکومت،فرارازوطن،فعالیتهای مخفی وعلنی علیه رژیم وقت صورت گیرد.همان بودیکتعدادهموطنان ما به اتهامات مختلف دستگیروبدون تحقیق وحکم محکمه زندانی ویابه اشکال فجیع کشته شدند.دررابطه با قانون وقانونیت باید متذکرشوم که خودم آن زمان در وزارت عدلیه ایفای وظیفه میکردم.قوانین متعدد باالهام ازقوانین کشور های دیموکراتیک توسط ریاست تقنین وزارت عدلیه که محترم پوهاند عظیمی فعلا قاضی القضات افغانستان عضویت تقنین وزارت عدلیه راداشتند.طرح مسوده قوانین راترتیب وجهت تصویب به شورای انقلابی که صلاحیت تصویب قوانین راداشت ارسال،و بعدازتصویب،درجریده رسمی نشرو نافذ میگردید.گرچه فرامین وقوانین مذکورماهیتاَ به نفع اکثراتباع  کشوربود . امادرعمل تعقیب سیاست خشن اکثریت کادرهای حزبی ودولتی، جمع عوامل فوق مانع تطبیق قانون ونابسامانیهای جامعه گردیده بود.طورمثال حین توزیع زمین به دهقانان بی زمین وکم زمین طبق فرمان شماره هشتم شورای انقلابی(تصمیم خوب در جهت امحای فیودالیزم وکمک به دهقانان بود) میتنگ ازطرف مسئولین حزبی ودولتی جهت تبلیغات دایرمیکردند که هدف آن توضیح سیاست حزب ودولت بود.چون کادرها نسبت عدم فهم ودانش لازم ،هدف فرمان وشیوه تطبیق آنرا درآن مرحله درک نمیکردند . درحضور ژورنالیستان وکمره های فلمبرداری، تعدادی کثیرمردم به شمول زمیندارن وفیودالانی که زمین های شان ازطرف دولت به دهقانان توزیع میگردید.باارائه بیانیه های انقلابی وآتشین زمینداران،خوانین،روحانیون وسرمایه داران را توهین ودشنام می دادند.که این عمل حتی برای دهقانان که زمین برای شان توذیع میگردید،قابل قبول نبود.چراکه عمرخودرا در جهت خدمت اربابان خود سپری نموده بودند. چنین بی احترامی رادرمقابل اربابان خود قبول ننموده،حتی بعضاَزمینهای توذیع شده را مسترد، وبه مخالفین دولت میپیوستند.       

  فرامین عمده دولت جمهوری دیموکراتیک خلق افغانستان عبارت بودنداز:               

    ـ فرمان شماره 1ـ درباره تشکیل شورای انقلابی. 

  ـ فرمان شماره 2 ـ تعین اعضای کابینه .  

  ـ فرمان شماره 3 ـ درباره الغای قانون اساسی 1977 دوران جمهوری محمد داود.

ـ فرمان شماره 4 ـ درباره نشان وبیرق دولتی.

  ـ فرمان شماره 5 ـ درباره سلب تابیعت.........    

                                                    ـ فرمان شماره 6 ـ درباره الغای سودوسلم ،وطلب ملاکان بردهقانان.                           ـ فرمان شماره 7 ـ درباره اعلام تساوی حقوق زنان بامردان والغای طویانه .                  ـ فرمان شماره 8 ـ درباره اصلات ارضی. وضمایم آن.                                             علاوتا قوانین متعد د تصویب گردید که ازآنجمله قوانین کشف وتحقیق جرایم ،قانون رخصتی ولادی ونسائی،ضمیمه قانون استخدام مامورین واجیران دولت،ودها قانون دیگر. اگرتطبیق میگردید.نتایج مثبت میداشت.اما بدبختانه از قانونیت کمتراثری بملاحظه میرسید.که دلایل مختلف داشت  : 

1 ـ اکثرپستهای دولت درسطوح بالائی بدست اعضای حزب (جناح خلق) بود.چراکه بعداز مدت زمان کوتاه جناح پرچم ازائتلاف خارج ،رهبران واعضا یش تبعید وزندانی ،وتعداد شان بدون حکم محکمه اعدام شدند.رهبری واعضای جناح خلق که یکتازمیدان گردیدند. باداشتن دست بازوبدون ترس،بارویکش نمودن اصطلاح دیکتاتوری پرولتاریا(بدون درک ازمفهوم ،ظهورونقش آن درمراحل تاریخی، وظایف وشیوه های برخورد پرولتاریا در جامعه) استبدادرادرکشورجاری نمودند. قانون شکنی ،ظلم وشکنجه،قتل وکشتاربه اوج خودرسیده بود.بخصوص دردردوران زعامت مستقیم حفیظ الئد امین که رهبرجناح خلق واستاد توانای خودرانیزبقتل رسانید.تحت شعارمصئونیت،عدالت وقانونیت قوس صعودی قتل،کشتاروجنایات رابلندبردند.وحتی اقدام به نسل کشی درحادثه شورش مردم بامیان نمودند.که بیانیه تاریخی ( امین ) درزمینه ثبت تاریخ میباشد.

   رهبری حزبی ودولتی جهت تحقق اهداف وافکارخویش هرگاه قوانین موافق به افکار واندیشه شان نمی بود.با استعمال جمله برخورد انقلابی صورت گیرد،تصامیم غیرقانونی خودرا مانند تصامیم قضات فعلی که درمقابل قضایای غوث ذلمی وکامبخش بنام( تحریف قرآنکریم وتوهین به اسلام) عملی مینمودند. درهمه ساحات قانون شکنی وتخلفات سریع وجودداشت.                                                                                                 2 ـ رژیم جدید باتصویب فرامین وقوانین، شعارهای انقلابی،کشاندن مردم درمیتنگها ، کارهای اجباری داوطلبانه میخواست درساحات مختلف تغیرات بیآورد.اما کمبود کادرهای تحصیل کرده ومجرب،عدم پلان علمی ودقیق، سبب بی نظمی وازهم پاشیدن سیستم قبلی ونبودسیستم جدید گردید،که معضلات عمده رادرسطوح مختلف بوجودآورد.

 3 ـ مداخله دول همسایه وسایرکشورهای ذینفع درقضیه افغانستان مانند امریکا ،کشورهای غربی وعربی که نقش محوری را درایجاد بی امنیتی وجنگها داشتند،ودارند. تا حدودی مانع تطبیق قانون میگردید.

   طورمثال شمه از قانون شکنی ها رایادآورمیگردم : 

ـ آزادی فردی که شامل آزادی بیان ،مسکن،ملکیت ،مخابرات ومراسلات..... اکثرا پایمال میگردید. چون رهبری حزبی ودولتی تازه بدوران رسیده غرق جوش وخروش پیروزی وقدرت بود.ابتداجناح پرچم رابه اتهامات مختلف ازسهیم بودن قدرت دولتی خارج نموده وبعداَبخاطرتحقق اهداف وبلند پروازی های خویش ازهروسیله یکه دراختیارداشتند،دریغ نکردند.میتوان ازظلم وستم یکتعداد آنهاکه،قانونشکنی،تجاوزبه جان ومال مردم وغیره جنایات رامرتکب گردیدند یاد آورشد.یکی ازاهداف حزب رابعضی رهبرانشان، مبارزه علیه(اخوان المسلمین،ماویستها،اشراف یعنی پرچمیها،ناسیونالیستهای تنگنظر،فیودالان، بقایای رژیم نادرغداروسایرمخالفین بود) بیان میداشتند.وهزاران هموطن ما راتحت عناوین فوق بدون داشتن اسناد دستگیر،وبدون تثبیت جرم،وحکم محکمه به اشکال مختلف بقتل رسانیدند.درمرکزوولایات کشوربه خصوص درولایات منشی های حزبی که بعضا به حیث والی اجرائی وظیفه میکردند، وبعضی اعضای کمیته های شهری وولایتی صدها نفررابدون اسنادمبنی برمجرمیت شان صرف به اساس راپورهاواختلافات عقیده تی،فامیلی وقومی ازبین بردند. طورمثال چند واقعه راکه  بررسی شده یادآور میگردم: 

ـ درحادثه شورش منطقه چنداول مربوط ناحیه اول شهرکابل،قراراظهارمدیراداری مدیریت تحقیق ریاست اکسا ،همان شب درحدود( 1200) نفردستگیروتوسط سرویس های اداره ملی بس راسا به پولیگون پلچرخی اعزام وازبین بردند.

  2 ـ به اساس اسناد مدیریت شفرریاست اکسا وکام که بعد از6 جدی 1358 بدست آمد و ضمیمه دوسیه نسبتی منصورهاشمی وزیربرق آنزمان نیزبود.تعدادزیاد اهالی بدخشان و ولایات همجوارآن راکه شامل خوانین ،کارگران ،دهقانان،روشنفکران وسایراقشاررابه عناوین مختلف دستگیروذریعه طیاره به کابل اعزام نمودند.اما تعدادزیادشان به کابل نرسیده،قرار اظهارشهوددوسیه نسبتی منصورهاشمی،اشخاص دستگیرشده درطول راه کابل بدخشان ازطیاره دست وپابسته شده به زمین پرتاپ گردیدند. زنده ومرده آنها معلوم نیست.                                                                                                        3 ـ درسال 1357 درحدود 110 نفرریشسفیدان ولایت غزنی راجهت ملاقات با نورمحمد تره کی طور رسمی بشکل هئیت ذریعه مکتوب یکه مصارف ومحل اقامت برای شان تهیه گردد رسما به وزارت داخله معرفی واعزام شده بودند.قوماندان عمومی ژاندارم وپولیس جناب علیشاه پیمان درمکتوب به قلم خودچنین احکام صادرنموده بود( ملاحظه شد! به محبس پلچرخی اعزام گردند.) ـ قوماندان محبس پلچرخی درزیراحکام قوماندان عمومی ژاندارم وپولیس بجواب نوشته بود. که محبس کنجایش این تعداد افراد رافعلاندارد.  قوماندان عمومی ژاندارم وپولیس آقای علیشاه پیمان سپس چنین اصدارحکم نموده بود.

( پولیگون شوند. ) اسناد مذکورضم دوسیه  علیشاه پیمان بود.که برویت همان سند، اسناددیگرواعترافاتش  درسال 1359 به اساس حکم محکمه ذیصلاح محکوم به اعدام گردید.لذا ما نمیتوانیم که ادعانمایم که درآن مرحله قانونیت وجودداشت.زندگی 110 نفر بزرگان وریشسفیدان قوم که جهت ملاقات با هم قریه یا غزنیچی خود که ریاست دولت راعهده داربود.باصدها امید جهت ملاقات وحل پروبلمهای خود،قریه وشهرخود غزنی آمده بودند.اما افسوس که توسط چنین جانیان دریک لحظه با صدورحکم (پولیگون شوند) به زنده گی شان خاتمه داده شد.آیا رهبری دولت ازانجام چنین عمل واعمال مماثل آن مطلع نبود ویانمیشد........... .

  ـ بعدازحادثه 7 ثوریک تعداد بزرگان واشخاص صاحب نفوذ وچیزفهم به اساس عقده های شخصی بدون اینکه درمقابل رژیم جدید ازخود عکس العمل نشا ن بدهند،دستگیرومانند شروع رژیم نادرشاه بدون هیچ گونه تحقیق بقتل رسیدند.طورمثال مرحوم سیدابراهیم عالمشاهی که ازجمله حقوق دانان نخبه ،ووکیل دعوی مشهورکشور مسکونه کارته چار ولایت کابل،نزدیک منزل مرحوم نورمحمد تره کی بود.شخص مذکوربرعلاویکه متدین ،مهربان وغریب نوازبود.درولایت غزنی صاحب رسوخ ومحدودزمین وباغ داشت. بعداز حادثه 7ثور1357شخص مذکوررابا دریوروموترش کارمندان اداره اکسابرد.وتاحال معلوم نشد که جسد شان چه شد.بهمین ترتیب هزاران هموطنما وافراد دانشمند.وچیزفهم روی عقده های شخصی دستگیروبه زندان افتیدند.و ازآنجمله تعداد قابل ملاحظه شان از بین رفتند.

4 ـ حادثه تکاندهنده دیگرشهادت احمد ظاهرهنرمند مشهوروستاره موسیقی کشورمابود . موصوف درجهان موسیقی به الماس شرق مشهوربود.توسط یکتعداد کادرهای پرعقده رژیم،به اساس اختلافات وسئوظن ها مانندهزاران هموطنما کشته شد.قرارقرائین وشواهد قتل احمد ظاهربه اساس هدایت اسدالئد امین داماد وبرادرزاده حفیظ الئد امین که نقش عمده دراورگان استخباراتی(اکسا وکام)داشت وترون قوماندان پولیس که بعدا سریاورو شخص بااعتماد حفیظ الئد امین بود، صورت گرفت.هردوشخص مذکورروی دلایل ذیل با احمد ظاهرعقده های شخصی داشتند: آقای ترون ارتباط فامیلی با فامیل پرگل که شخص بانفوذ بود،داشت.دراواخردوران محمد داود خترپرگل درمنطقه کاریزمیرنزدیک شهرکابل به قتل رسید.چون فاعلین قضیه معلوم نبود.حدس وگمان بالای احمدظاهرورفقای شخصی او نمودند.بعدازپیروزی 7 ثور1357 ترون ابتدا به حیث قوماندان عمومی پولیس تعین گردید. دراولین مرحله احمد ظاهروبعضی رفقای اوراتحت نظارت گرفت.درطول همین زمان محفل عروسی دخترحفیظ الئدامین با اسدالئد امین صورت گرفت .عروس نسبت علاقه یکه به آوازوهنر احمدظاهرداشت آرزو نمود، تااحمد ظاهرحتماَ درمحفل عروسی شان آوازبخواند.همان شب احمد ظاهرراازنظارتخانه ولایت کابل به محفل عروسی جهت گرم نمودن محفل وبرآورده شدن آرزوعروس به صالون عروسی بردند.چون حاضرین محفل  به آوازوموسیقی دلکش احمد ظاهرعلاقه بیشترنشان دادند.وتقاضای رهائی آن هنرمند محبوب رانمودند.همان کینه قبلی اسدالئد امین وترون سبب قتل احمدظاهرشد.گرچه بصورت موءقت احمد ظاهررا بعدازچند روزرها کردند.امامدت زمان بعد چنان حادثه راصحنه سازی کردند.که گویا احمد ظاهر در یک حادثه ترافیکی درمنطقه سالنگ کشته شده.جسد مرحوم احمد ظاهررابعدازحادثه قتلش به شفاخانه پروان جهت اخذ نظردوکتور جراح بردند.دوکتورجراح بعد ازمعاینه به مسئولین گفت که این حادثه ترافیکی نیست.بلکه به اثرضربه کشته شده،وازتحریرکشته شدن احمدظاهردرحادثه ترافیکی خودداری نمود . همان دوکتورفعلا تقاعدکرده ودرشهرکابل زندگی مینماید.بعدا درزمینه نظرداکتردیگررا مبنی براینکه مرگ احمدظاهرناشی ازتصادم موتر میباشد اخذ نمودند.وقضیه قتل عمدی که به اثرهدایت اسدالئد امین وترون صورت گرفته بود،به حادثه ترافیکی تغیردادند.وثابت ساختند که مسئولین دولتی درآنوقت مرتکب انواع قانون شکنی،جنایت ومظالم میگردیدند . وچنین اشخاصی که محبوب القلوب بودند . باساس عقده های شخصی،ازبین برده میشدند. وقتل احمدظاهریک ضایعه هنری جبران ناپذیرکشوربود.چرا که موصوف هنرموسیقی را ازمحیط تنگ خرابات بیرون نموده ودرمحیط خرابات انقلاب بزرگ هنری رابه ارمغان آورد.شادروان احمدظاهربرعلاوه یکه قلبهای مردم راشادمیکرد،دربلندبردن مقام هنرمند خدمت بزرگ وقابل قدری درکشورما نمود. روحش شادباد.ودشمنانش هردوبه شکلی از اشکال به کیفراعمال شان رسید.

  5 ـ به همین شکل درولایت کشورتحقق قانون شکنی ادامه داشت.طورمثال درولایات کندزبغلان موقع که آقای آفت که بعدا تخلص خودراتغیرداد. به حیث وال ومنشی ولایتی اجرای وظیفه میکرد. دراواسط سال 1357 یک تعاداد مردم را بنام میتنگ جمع نموده وطبق پلان قبلی بالای شان فیرنموده وبصورت دسته جمعی آنانرا بقتل رسانید .وذریعه بولدوزر بالای اجساد خاک انداخته شد.

  6 ـ  دراواخرسال 1357 قوماندان قطعه نظامی کماندو جهت تامین امنیت به ولایت کنرها اعزام شد.قراراظهارشاهدان عینی که درمحل حاضربودند.ومصاحبه مطبوعاتی که خبرنگارتلویزیون کابل درسالهای 1360 تهیه ونشرگردید.تقریبا عمل مشابه آقای آفت را انجام داده .وتقریبااضافه ازچارصدنفررابدون مدارک تیرباران نمود.اوراق دوسیه نسبتی مذکورشاهد ادعای مامیباشد.

7ـ واقعه حوت 1357 درشهرهرات که درحدوددوهزارالی دوهزاروپنجصد نفربقتل رسید.(صفحه183 الی 192 اردووسیاست اثرسترجنرال محمدنبی عظیمی)که بصورت دقیق ومستند شورش مردم هرات راتوضیح نموده است.که سلاح ومهمات فرقه نظامی هرات چوروچپاول گردید.وتورن اسماعیل قوماندان تنظیم جمعیت که فعلا وزیرآب وبرق میباشد،بهمکاری سایرنظامیان ازداخل فرقه واعضای تنظیمهای دیگر که ازطرف دولت ایران کمک میشد.چنانچه براتعلی جعفری یکی ازکادرهای تنظیم حرکت اسلامی ضمن اعترافات خود درسال 1359 ازنقش تنظیم مربوطه خود در آشوب های حوت 1357 معلومات مفصل ارائه نموده بود.اما دولت دربرابراین آشوب با خشونت بیشترمانند دیگر حوادث برخوردنمود . وهزلرلن نفرغیرنظامی وبیگناه بقتل رسید.

ـ به همین سیستم دراکثرولایت قانون شکنی وعدم رعایت قانونیت جریان داشت.دلیل عمده آن ناشی ازسیاست خشن وغیرمسئولانه رژیم دربرابرمردم ،کم بهادادن به قانون، قانونیت و حاکمیت قانون درجامعه بود،باآنکه شعارهاواهداف رژیم ،رفاء ،آرامش مردم وتامین عدالت اجتماعی بود.امادرعمل تحقق اهداف بشکل زشت ودیکتاتورمعابانه درمقابل جامعه سنتی اسلامی کشورما باعجله وشتاب صورت میگرفت.این شیوه برخورد درمقابل مردم، الهام ازدساتیروعملکردهای مقامات رهبری ازمرکز سرچشمه میگرفت، مسئولین حزبی ودولتی ولایات راکه اکثرا کادرهای همان محل،بی تجربه،وبعضا کم سوادرا تشکیل میداد.که باداشتن عقده فقروحقارت درمقابل زمینداران،متمولین،دانشمندان، روحانیون وبزرگان منطقه برخوردزشت وغیرمسئولانه مینمودند.سئواستفاده ازمقام حزبی ودولتی که صاحب زور،قدرت وسلاح گردیده بودند.نمودند.عوض اینکه ازآن بخاطرجلب وبسیج نمودن توده ها، دراعماروطن عقبمانده میکردند، برعکس یک عده شان نسبت عدم درک دقیق ازآثارمترقی که درباره مظالم فیودال وسرمایه داربحثهای جالب دارد.اقدام به سرکوب اتباع کشورتحت نام دیکتاتوری پرولتاریانمودند. شعارها ودساتیررهبری حزبی ودولتی که با جمله( برخورد انقلابی صورت گیرد) ویا (جهاددرمقابل اخوان المسلمین) دست مسئولین را ولایات بازنموده،عدم فهم ودانش حقوقی بی اعتنائی دربرابرقانون،سبب بی بند وباری ،قانون شکنی،دوری مردم ازرژیم وپیوستن آنها بمخالفین دولت شد.درچنان مرحله،مداخلات سایرکشورها سبب پیوستن سریعترمردم  به مخالفین وایجادوتقویه تنظیمهای جهادی هفت وهشت گانه ازیک اسلام گردید.بناء وضع درولایات کشوربه ارتباط تطبیق قانون وخیم ترازمرکزبود.

دانشمندان وتاریخ نویسان به اساس چشمدید وتحقیقات درزمینه چنین تحریرنمودند:

  ـ میرمحمد صدیق فرهنگ درصفحه 100 جلددوم کتاب افغانستان درپنج قرن اخیردرباره رژیم ترکی،امین  مینویسد:(دولت مصمم بود که بعضی ازقشرهای اجتماع راجسماَ ازمیان بردارد.بنا براین دایره گیروگرفت گسترش یافته ،اشحاص مختلف ازماموران دولت تا محصلان وشاگردان مکاتب،صاحب منصبان،متقاعدان،تجار دکانداران،واهل کسبه حتی دوره گردان بی بضاعت درشهرها،خوانین،ملاکان ،زمینداران،دهقانان بی زمین وبا زمین درروستاها،بنام پرسش وتحقیق به وزارت داخله ودوایرپولیس ومراکزولایات وولسوالی ها جلب شده،در ضمن استنطاقی بی مدرک مورد شکنجه های غیرانسانی ودورازکرامت بشری مانند:لت وکوب،گرسنگی،تشنگی بیخوابی،کندن ناخنها،تکان برق،شکنجه افراد خانواده وبیحرمتی به ایشان قرارگرفتند.وتعداد دیگرسرراست درکابل به پولیگون پلچرخی ودرولایات به کشتارگاه های هم مانند فرستاده شدند،برخی تیرباران وبعضی دیگرزنده در زیرخاک دفن گردیدند.).

  ـ سلطان علی کشتمند درفصل دوم صفحه 489 کتاب یادداشتهای سیاسی ورویدادهای تاریخی تحت عنوان پیگرد واختناق،بانظرداشت اینکه خودش نیززندانی شده بود وعملا اعمال غیرانسانی مسئولین اورگانهای تحقیق وزندان راجسماَ احساس نموده بود،مینویسد: (دست اندرکاران طرازاول رژیم درگرماگرم حوادثی که خودبوجودمیآوردند، بیباک وبی اعتناء نسبت به عواقب اعمال خویش ،سیاست پیگردواختناق رااعمال میکردند.سرمستی قدرت وترس ازدست دادن آن موجب شده بودتاآنان نسبت به هرحرکت وهرشخص بدگمان شوند.برپایه ترس ازهرکس وازهمه چیز،وباتصورکوچک ترین بدگمانی وشکاکیت های بیدلیل به گرفتاری ونابودی اشخاص میپرداختند.آنان آشکارا اعلام میداشتند که افرادفعال وگروهای مربوط به اشراف زاده ها(پرچمیها)سکتریستها وناشیونالیستهای تنگ نظر (یعنی سازائیها ،سفزائیها)،ماجراجویان چپرو(یعنی مائوئیستهای جاوید) واخوان الشیاطین (یعنی اخوان المسلمین) رایکسره نابودخواهندکرد.این رژیم امین برپایه این سیاست خویش ،شماری ازشخصیتهای معروف غیرسازمانی درحیات ملکی ونظامی راازمیان برداشت . چنانچه بدنبال قتل فجیح محمد داود،خانواده وشماری ازوزرا ومسئولین مقامات عالیرتبه درامورنظامی وملکی،عده ازکارمندان عالیرتبه سابق،چون موسی شفیق آخرین صدراعظم قبل ازرژیم جمهوری محمد داود،بدون هیچ موجبی کشته شد.همچنان رژیم خودشایعه ایرا اشاعه دادکه گویا نوراحمد اعتمادی صدراعظم دو دودره سابق افغانستان دهه دیموکراسی بعنوان رهبرکدام دولت ائتلافی تعین خواهدشد.برپایه همین افواه بی بنیاد ،رژیم که تاآنگاه او را درزندان نگهداشته بود،بیرحمانه به قتل رساند.).

ـ جورج آنی در صفحه 85 کتاب خودبنام افغانستان گذرگاه کشورکشایان مینویسد: (اکثرزندانیان سیاسی بدون کدام مجوزقانونی دستگیرمیشدند. هرگونه تماس بابیرون قطع میگردیدوبه ساده گی ازبین میرفتند.).

ـ  محمد نبی عظیمی درصفحه 167 اثرخود بنام اردووسیاست مینگارد:(اعضای نظامی وملکی پرچم وتعداد بیشمارمردم عادی،رجال سابق غیروابسته،روحانیون،متنفذین، روشنفکران وهرکس که سرش به تنش می ارزید.بدون هیگونه دلیل،سندومدارکی گرفتار گردیده،به زندان پلچرخی افگنده میشدند.ویابدون محاکمه درشبهای سیاه وظلمانی در پولیگون پلچرخی اعدام میگردیدند.ودرچقریهای قبلاآماده شده سربه نیست میگردید.).

ـ بوریس گروموف درصفحه 12 کتاب خود بنام ارتش سرخ درافغانستان ازقول کاسیگین صدراعظم آنوقت شوروی مینویسدکه :(فکرمیکنم که مابایدلغزشهائی راکه تره کی وامین طی دوره زمامداری مرتکب گردیده اند، مستقیما به آنان خاطرنشان سازیم .درواقیعت امر تاهمین اکنون تیرباران مخالفین ادامه دارد).درصفحه دیگرمتذکر میشود (مابرای افغانستان همه چیزدادیم،اما نتیجه چیست؟ این آنها بودندکه انسانهای بیگناه را تیرباران کردند.)

  به همین منوال دها تاریخ نویس پژوهشگروژورنالیست ازقانونشکنی ودوران جوروستم این دوره قلم فرسائی نموده اند.

  حفیظ الله امین دربیانیه مورخ 2 سپتمبر 1978 درحربی پوهنتون کابل چنین گفت:(مابه تاءسی ازهدایات ورهنما ئی درخشان رهبرکبیر وپرافتخار خودبه صراحت اعلام میداریم، آنانیکه بحیث وسیله اغراض شوم دشمنان مادر تاریکی علیه ماتوطئه می چینند بهترین حکمیت عادلانه درآن است که درتاریکی ازبین برده میشوند ومسئولیت آن بدوش عمال نوکرصفت امپریالیزم وارتجاع است.).

راجاانورژورنالیست پاکستانی که خوددرسالهای 1980 الی 1983 درزندان پلچرخی زندانی بود.دراثری خود بنام تراژیدی افعانستان مینویسد:که پس ازامحای پرچم،روشن بودکه خودخواهی های بی لجام این انقلابیها به زودی کشتی ایرا که چنان نامطمئنانه میراندند،غرق خواهند کرد.

این قانون شکنی هاو کشتارها دراواخررژیم امین شکل نسل کشی رابخود گرفت.چنانچه  به ارتباط شورش مردم بامیان به اساس هدایت حفیظ الئد امین،عبدالئد امین درگردهمآئی مردم پغمان محل سکونت اصلی امین جهت جمع آوری جنگجویان بخاطر سرکوبی مردم بامیان چنین شعاروهدایت داد که درجنگ (سرمردم هزاره ازما ومال وناموس شان ازآن شما ) .  چون اورگانهای نظارت وتطبیق کننده قانون بصورت واقعی وجود.نداشت،تنها حارنوالی  ومحکمه خلقی شکل سمبولیک راداشتند.چنانجه یک کارمنداورگان محکمه خلقی ضمن معلومات ازطرزکارآن اداره گفت(دردورانیکه سارنوالی ومحکمه خلقی تاسیس وفعالیت مینمود.نظارت دقیق ازاورگانهای کشف وتحقیق اکساوکام بشکلی که درسال 1359 بوجود آمد،وجود نداشت.وهم کارمندان مذکورجرئت نظارت وبررسی ازاورگانهای مذکوررانداشتند.بعضااوراق تحقیق اشخاص جهت تکمیل شکلیات صرف جهت اخذامضا آورده میشد. به ندرت جلسات محکمه مربوطه دایرمیگردید.صرف امضای مسئولین را بعد ازبین رفتن متهمین اخذ میگردید.واکثراَ ازکشته شده گان هیچ سند وجود نداشت . درنتیجه دستگاهی جهنمی کام واکسا بود که درمرکزوولایات به همکاری بعضی اعضای (جناح خلق) حزب عامل اساسی قانون شکنی بودند.بصورت عموم درهمه ادارات دولتی بعضی ازاعضای حزب باوجوداینکه دروظیفه ایکه تعین شده بود.تحصیلات،تجربه و معلومات لازم نداشتند. کنترولر،مداخله گردرهمه اموربوده، وحیثیت ملایکه عذاب را داشتند.طورمثال دروزارت عدلیه با آنکه نظربه سایر ادارات دولتی فضائی اختناق کمتر احساس میشد.اما چهارنفر کارمندیکه ازسایربخشها مثلا مکتب هواشناسی،دونفربکلوریا پاس ویک حقوقدان که موقف بلندتردولتی راحاصل نموده بود.برای کارمندان وزارت عدلیه که درآنوقت لوی حارنوالی وستره محکمه جزتشکیل آن وزارت بود(حدود1200 نفرکارمندداشت) مایه جوروستم گردیده بودند.وچندین تن حقوقدانی که به نظرشان خوش نخورد،باارائه راپور به مراجع مربوطه،شب ازمنزل شان دستگیر، بدون تحقیق ومحکمه ازبین بردند.طورمثال اسدالئد پسر دوکتورسیدیعقوب شاه وسیدامان الئد بایانی لیسانسه های فاکولته حقوق وعلوم سیاسی ودها کارمند دیگر.درمرکزوولایات کشورسیرکشتار جوانان تحصیلکرده وباتجربه جریان داشت. طورنمونه یادآورمیشویم:                    قتل یارمحمد راد که ازجمله متخصین ورزیده ومجرب درریاست احصائیه مرکزی اجرائی وظیفه میکرد.بعبدارثور1357،ابتداء اورابولایت بادغیس تبدیل وبعدابه همکاری حمیدممیز والی ومنشی کمیته ولایتی شب بالباس خواب ازاطاقش دستگیر،واورادرخارج شهربقتل رسانیدند.چون مردم شخص مذکوررا دوست وگرامی داشتند.فردای آنروزجنازه اوراپیدا نموده وبخاک سپردند.روحش شاد باد.محترم محمدنبی عظیمی درصفحه 169 اردووسیاست مینویسد:(مشهورترین آدم کشان و....عبدالئدامین،اسدالئدامین،اسدالئدسروری عزیزاکبری،سیدمنصورهاشمی،سیدعبدالئدقوماندان محبس پلچرخی،سیدداودترون،روزی، غلام جیلانی رئیس لوژستیک وزارت دفاع،کبیرکاروانی،اقبال،جاندادو..........)ودرهمین اثرکشتارگاه هاوسایرجنایات بتفصیل توضیح شده است.به همین شکل هرقریه،ولسوالی، شهرها و ولایات داستانهای متعددازقصاوت قلب وقانون شکنی هاآنزمان وجود دارد.

             به امید ایجاد حکومت قانون وتامین عدالت درکشورما 

         هدف ازتحریرچنین بررسیها روشن شدن اذهان عامه وتوجه                     به تامین قانون وقانونیت در آینده کشورمیباشد.


January 11th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات